فرهنگ كار در ژاپن
نویسنده: علی شوریده
آنچه كه بسياری آن را شاه كليد و رمز جادويی موفقيت سيستم ژاپن می دانند فرهنگ منحصر به فرد كار در جامعه ژاپن است، چيزی كه به راستی كشف حقيقت آن برای خارجی ها بسيار دشوار و غيرقابل دسترسی است و همانا باعث تمايز سيستم ژاپن از كليه جوامع ديگر حتی جوامع آسيای شرقی می شود.
بايد گفت در جامعه ژاپن كار محور و به سخنی همه زندگی فرد است. با كار هويت فرد مشخص می شود و كسی كه بيكار است گويی هويت ندارد. برای يك ژاپنی معاشرت، ارتباطات، علائق، دوست، تفريح و نوع نگرش به محيط زندگی و … همه در قالب كار شكل می گيرد و فرد هميشه ارزش خود را در ارتباط با كار و ميزان نقشی كه در سيستم دارد برآورد می كند. اگر در برخی جوامع (نظير ايران)، خانواده بيشترين نقش را در شكل گيری شخصيت فرد و سپس به عنوان مهم ترين پايگاه برای سمت و سو دادن به زندگی او دارد (Family Oriented)، در جامعه ژاپن اين كار و شغل فرد است كه چنين نقشی را در زندگی او ايفا می كند JobOriented)) . عموما افراد پس از اتمام تحصيلات متوسطه (وحتی در دوران دبيرستان) برای گذراندن زندگی و وابسته نبودن به كمك والدين به صورت نيمه وقت يا تمام وقت كار می كنند. از سوی ديگر طبقات مختلف سنی اعم از زن و مرد و پير و جوان همه به كار مشغولند و كمتر كسی را می توان يافت كه توان كار داشته باشد اما كار نكند و از كمك ديگران ارتزاق كند. اين فرهنگ كار به عنوان يك ارزش كاملا پذيرفته شده در جامعه نهادينه شده است. هيچ كاری اعم از خدماتي، اداری يا صنعتی به اصطلاح عار نيست و چندان تفاوتی با هم ندارد.
اين روحيه رايج كار و البته در كنار آن وفور و در دسترس بودن فرصت های شغلی دلخواه به شكل بسيار مؤثری در كاستن از ناهنجاريها و بزه های اجتماعی و ايجاد يك جامعه پويا و محرك و نيز دادن شخصيت سالم و سازنده به افراد و ايجاد نوعی اعتماد به نفس و قدرت درونی مؤثر بوده است. چيزی كه تلاش وبرنامه ريزی مجدّانه ای برای تداوم و تقويت آن چه در سيستم آموزش و پرورش و چه در آموزش های محيط كار صورت می گيرد.
اما نكته مهم تر و شگفت آفرين ويژگی های فرهنگ كاری ژاپن است كه به برخی از آنها به اجمال اشاره می کنيم:
جدّيت فراوان و علاقه به كار، عجين شدن با كار و تمركز مطلق بر آن، رعايت دقت و سرعت، علاقه به انجام موفقيت آميز كار، كار را به بهترين شكل انجام دادن (هر چند صاحب كار كس ديگر بوده و اشتراك سود وجود نداشته باشد)، بيكار نبودن در ساعات كار (از لحظه شروع تا پايان كارکردن)، وجود روحيه اعتماد بين كارگر و كارفرما كه قابل مقايسه با جوامع ديگر نيست (به عنوان نمونه عموما در فروشگاهها و رستورانها تمام كارمندان اعم از نيمه وقت و تمام وقت بسته به نياز پشت صندوق قرار می گيرند)و عدم نياز به ضمانت نامه های سنگين كاری بين كارگر و كارفرما، نداشتن روحيه سودجويی فراوان (برای كم تلاش زياد كردن و نه بالعكس!) و اينکه اختلاف دستمزداندک ايجاد انگيزه زياد می كند (می توان از آن به نوعی قناعت و عدم بلند پروازی تعبير كرد)...
در مورد ريشه اين فرهنگ، برخی آن را مرتبط با دشواری های پس از جنگ و وضعيت رو به نابودی جامعه با توجه به فقدان هر نوع ذخاير طبيعی می دانند كه باعث شد برای زنده ماندن و نيز اعاده اقتدار و غرور ملّی امپراطوری قبل از شكست، کار الگو و شعار جامعه قرار گيرد. چنانکه اصطلاح "اگر كار نكنيم خواهيم مرد" جمله رايجی بوده است. گويی كار امری مقدس است و هديه ای است كه تقديم خدايان می شود. اما جدای از اين دلايل تاريخي، می توان به برخی عوامل موجود ديگر نيز اشاره كرد:
الف ـ سيستم تربيتی و آموزش كار گروهی از سنين پايين و هماهنگی با جمع از دوران كودكي. يعنی نوعی نگاه به جمع و تطبيق خواسته های خود با خواسته های گروه درتمام جامعه به چشم می خورد. افراد به خوبی می آموزند كه در كار جمعی به جای تكيه بر نظر و خواسته های خود و ايجاد اصطكاك، برای رسيدن به هدف گروه نقاط ضعف هم را پوشش دهند. اين امر البته ريشه در روحيه مدارا و عدم برتری جويی دارد كه به آن در جای ديگر اشاره خواهد شد.
ب- ايجاد نوعی همگرايی بين خواسته های فرد و سيستم در محيط های كار، فرد به طور غير مستقيم ( و نه صرفا مادی) اما ملموس خود را در اهداف سيستم شريك می داند. اين امر البته به روحيه كل حاكم بر جامعه باز می گردد، ولی در محيط های كار بر آن تأكيد می شود.
ج ـ جداسازی و ايزولاسيون فرد از عالم بيرون هنگام کار و متمركز كردن او بر آنچه كه از او خواسته می شود.اين امر در قالب آموزش و الگوها و القائاتی كه در حين كار به فرد داده می شود صورت می گيرد.
دـ تكرار، برای كسانی كه در جامعه ژاپن زندگی كرده اند عادت به شنيدن يا انجام كارهای تكراری پديده آشنايی است. اين قضيه اگر چه ممكن است از خلاقيت افراد بكاهد و در ديدی منفی نوعی تحميق و عدم اعتماد به شعور افراد تلقی گردد، اما در يك كار سيستمی نتايج آن اعجاب آور و كليد به اصطلاح حرفه ای شدن است. شعار "از كميت به كيفيت" كه پاشنه آشيل سيستم ژاپن در توليد است، در ديگر بخش های آموزشی و خدماتی نيز كاملا كاربرد دارد. البته بايد خاطرنشان كرد كه سيستم آموزش در محيط های كاری ژاپن چندان پيچيده و متفاوت با آنچه در كشورهای ديگر وجود دارد نيست. بنابراين می توان گفت بخش زيادی از اين اقبال و موفقيت مرهون الگوی فرهنگی و تربيتی موجود در جامعه، بالا بودن سطح دانش عمومی و نيز نظم و امنيتی است كه در بخش های مختلف جامعه به عنوان يك جامعه پيشرفته صنعتی وجود دارد.
اكنون به برخی مسايل مرتبط يا معلول از فرهنگ كار كه در جامعه ژاپن به چشم می خورد اشاره می كنيم :
الف ) ايجاد روحيه اعتماد به نفس و عزت نفس
وقتی فرد از سنين نسبتا پايين به كار و كسب درآمد از دسترنج خود عادت می كند، اعتماد به نفسی می يابد كه علاوه بر كمك به رشد و موفقيت، او را از پرداختن به مسيرهای انحرافی و ناسالم باز می دارد. همچنين فرد چون می آموزد كه بايد از نتيجه تلاش و زحمت خود ارتزاق كند، روحيه كمك گرفتن و درخواست از ديگری و التماس و خود را كوچك كردن از بين می رود. به عنوان مثال در ژاپن حتی افراد بی خانمان(Homeless) نيز از كسی درخواست کمک نمی كنند (البته عوامل ديگری نظير شرم و خويشتن داری نيز در اين موضوع دخيل هستند).
البته از سوی ديگر چنين وضعيتی باعث شده است كه فرهنگ بخشش و كمك به ديگری به صورتی كه در جوامع ديگر رايج است كمرنگ شود . هر چند دليل اصلی اين قضيه را بايد در رفاه عمومی كليه شهروندان و وجود مؤسسات دولتی و غيردولتی جهت ارائه كمك به افراد نيازمند دانست. بنابراين كمك های مستقيم فردی بيشتر در قالب گروه های خيريه و با هدف كمك به افرادی صورت می گيرد كه واقعا توان كار ندارند.
ب ) اوقات فراغت
شايد برای نسل قديمی ژاپن چيزی به نام اوقات فراغت به شكلی كه در جوامع ديگر وجود دارد تعريف نشده است. يعنی تفكيك بين زمان كار و استراحت يا لذت بردن از زندگی وقتی كه كاربخش عمده ای از زندگی اجتماعی و فردی را تشكيل می دهد بی معنی است. به تعبير ديگر فرد آنچنان با كار عجين می شود كه كار به عنوان بهترين وسيله لذت و تفريح و همه چيز او می شود، به گونه ای كه بيرون از كار و جدای از آن چيزی ديگری كه بتواند او را به لذت و آرامش برساند وجود ندارد.
اگر بپذيريم كه اوقات فراغت به معنای عميق و مدرن آن نه فقط زمانی برای استراحت و جبران خستگی و لذت بردن از چيزهای مورد علاقه، بلكه در حقيقت پذيرفتن يك هويت و شخصيت فردی مستقل و آزاد برای فرد و دادن فرصتی است به او که خودش باشد، و اينکه فرد بطور مداوم و پريوديک اين آزادبودن، تنهايی و قدرت لذت بردن از آنچه که خود انتخاب می کند را تجربه کند، آنگاه بايد گفت كه در ژاپن به جز در طبقاتی از نسل جديد، به دليل آميختگی و عجين بودن كار با زندگی فرد و نيز پررنگ بودن هويت جمعی در مقابل هويت فردی (كه بعدا به آن اشاره خواهيم كرد) اين قضيه به اين شكل تعريف نشده است. از اين رو در ميان نسل جديد توجه به اوقات فراغت و نحوه پر كردن آن و نيز لذت بردن نه از كار بلكه از زمان های غيركاری روبه افزايش است. نكته جالبی كه در يك نظرسنجی صورت گرفته در ميان طبقه جوان وجود داشت و اختلاف دو ديدگاه قديم و اخير را به خوبی نشان می داد اين بود كه از ميان داشتن پول و موفقيت شخصی يا داشتن اوقات فراغت و در اختيار خود بودن، اكثريت پاسخ دهندگان گزينه دوم را انتخاب كرده بودند.
ج ) سيستم عمودی
يكی از مواردی كه باعث تداوم و تقويت روحيه كار و جديت در انجام آن می شود عمودی بودن سيستم های كاری در ژاپن است، به اين معنا كه ارتباط كاری فرد تنها با مقام بالا دست و پايين دست خود صورت می گيرد و ارتباط های عرضی كمتر به چشم می خورد و ارتقاء كاری تنها به صورت عمودی و از پايين به بالا است. لذا فرد بايد نردبان صعود را پله پله و از پايين به بالا و با نشان دادن توانايی و استعدادهای كاری خود طی كند و امكان جهش های غيرمنطقی يا رابطه ای كمتر وجود دارد.