سفرنامه حج تمتع (بخش دوم)
دوست داشتم چندتایی میشدیم با چندین راهنما و میتوانستیم حتی به شهرهای دیگر عربستان برویم و بازدیدها و ملاقاتها و تبادل نظرهایی؛ این نوع خواسته ها و برنامه ها و بهره برداریها و ... فعلا ظاهرا به مخیله مسئولین هم خطور نکرده است. دوباره تداعی شد که تا میانگین نمره کلاس جامعه افزایش نیابد، نمیتوان انتظار داشت استعدادها متبلور شده و گروهی اینتل بیرون بدهند. چند هزار فرهیخته (محترم ولی بی تأثیر در بهبود امور اجرایی) موجود هم دیر یا زود خسته شده یا فرار میکنند یا فرارشان میدهند.
v پنج شنبه 28 و جمعه 29/9/87
امشب اعلام کردند که دعای کمیل در حرم خوانده میشود. صبح جمعه هم قرار بود ساعت 2 برویم غار حراء. اعتراض شد که چرا اینطور برنامه ریزی که جواب قانع کننده ای نبود الا اینکه برنامه دعای کمیل توسط شورای فرهنگی انجام میشود. دو مؤلفه کاروان همه چیز را میدانستند ولی ضرورت ندیدند با هم هماهنگی کنند. کل شب عملا باید زائر بیدار میماند ولی چون افراد در روز استراحت نکرده بودند درصد بالایی مجبور شدند یکی از برنامه ها را حذف کنند.
بهر حال ما به غار حراء رفتیم. جالب بود که در محل غار جلوی یکی از دوستان قدیمی دوران تحصیل قرار گرفتیم که اتفاقا همه اش در سفر فکرش بودم. این را به مصداق دیگری از آب کم جو تشنگی آور بدست/تا بجوید آبت از بالا و پست، تفسیر کردم. قبلا گفته بودند که وهابیها میمونها را آموزش داده اند بیایند برای صاحبانشان دزدی کنند. این را قبلا ندیدیم و الان هم همینطور؛ نمیدانم چطوری بعضی چیزها در مخیله بعضی ها اینطوری نقش می بندد. بیرون و داخل غار هم غوغایی بود برای نماز خواندن و چقدر همه معطل میشدند چون بعضی ها زیاد نماز میخواندند و مصّر بودند که مستحبات را هم انجام دهند. خیلی سؤالات در مورد دعا که برای عمده افراد حل شده، برایم مطرح است و عجیب خلأ منابع برای حل این مسائل برایم وجود دارد. مثلا ما باید شفای مریض را با دعا حل کنیم؟، در قالب اذکار دعا از خدا بخواهیم مشکلات روزمره مان را حل کند؟، دعا یک امر فردی است یا جمعی؟، دعا مکانیسمی برای فرار از مسئولیت است؟ این همه دعاها که در ایران میشود چرا به ارتقای ما کمک نمیکند؟، آیا احتمال استجابت به روش آماری قابل پیش بینی است؟ و خیلی سؤالات دیگر که لازم است بصورت تخصصی روی آن کار شود. واقعا حوزه نیاز دارد که زمینه های تخصصی متعدد ایجاد کند و از روشهای علمی جدید بهره برداری نماید. در این احکام حج هم زوار کاروان ما با سه روحانی مرد و یک روحانی زن مواجه بودند که هر یک راجع به جزییات یکی از فتواهای یک مرجع ( جایز نبودن انجام دو عمره در یک ماه قمری) تفسیر متفاوت داشتند. در دانشگاه هم در حل تمرین از دانشجویان دکترا استفاده میشود ولی وقتی مشکلی بروز کند، استاد به سادگی در دسترس است.
یک صورتجلسه ای از طرف شورای فرهنگی آوردند که ما هم عضو بودیم و گفتند امضاء کنید. پرسیدیم که این شورا کی شکل گرفته و چطور ما عضو شده ایم و جلسات کی برگزار شده که گفتند قبل از شروع سفر. بهر حال قرار بود به معاونت آموزش و پژوهش بعثه که توسط روحانیون اداره میشود گزارش بدهند. در رابطه با دیشب نوشته بودند ارائه سخنرانی شیوا و جالب در مورد عید غدیر که گفتیم اگر ما در رابطه با این بند معترض باشیم چکار باید بکنیم که گفتند بعدا میتوانید با روحانی کاروان صحبت کنید. از فرصت حضور یکی از عوامل کاروان استفاده شد و بعضی از نارسایی ها مطرح شد که مشخص شد خیلی از آنها به سازمان حج مربوط است. منابع مالی را بصورت متمرکز سازمان حج دریافت میکند و مقداری به مدیر کاروان عودت میدهد (حدود 31 هزار ریال به کاروان 230 نفری ما داده اند که شامل غذا و اجاره هتل و هزینه تردد نمیشود). احتمال دادم خواسته اند جلوی یک سری سوء استفاده ها و کم فروشیها را در کاروانها بگیرند ولی این سوء استفاده ها با توجه به سیستم اداری مالی سازمانهای دولتی و شیوه کار کارپردازها و بحثهای مناقصه، الان در مقیاس بزرگتری بالقوه در حال انجام است؛ انشاءا.. برداشت اشتباه باشد. اطلاع دادند مالک هتل برای هر زائر 4100 ریال اجاره گرفته است، یعنی حدود 2 میلیون ریال سعودی (بیش از 500 میلیون تومان) برای سه هفته برای نزدیک به 450 نفر؛ پول کل سال را در این سه هفته در می آورند. هتل مشابه ما در این محل حدود 15 میلیون ریال سعودی است که به احتمال زیاد دولت سعودی در ساخت آن مساعدت مالی میکند چون سازندگان به طریقی با خانواده حکومتی مرتبط هستند. مطلع شدیم میوه های زوّار هم چینی است؛ میوه که میخوردیم از یک طرف برای خودمان خجالت میکشیدم و از یک طرف بر روشهای آنها در تسلط فراگیر بر بازار غبطه میخوردم. تخصص بی تعهد خوب نیست ولی اگر فقط مدیریت میکردیم که از تخصص افراد استفاده شود و الزام نمیکردیم همه افراد در همه مؤلفه ها بی عیب باشند، دنیا را میشد تسخیر کرد.
v شنبه 30/9/87 (اغفر لمن فی مشارق الارض و مغاربها من المومنین و المومنات- دعای امام رضا، بحار ج 12 ص 23؛ استوسع رحمه ا.. – ابن سینا، اشارات، ج 3، ص 328)
امروز سحر رفتیم حرم. قصد داشتم برای پدر و مادر خود و خانم طواف کنم که در طبقه دوم انجام دادم. توجیه طبقه دوم را اینطوری انجام دادم که خدا همه جا هست و میتواند عبادت شود. طواف هم یک عبادت است ولی طواف کعبه باید در جایی نزدیک کعبه صورت گیرد که عرف قبول داشته باشد دور کعبه طواف میشود. هر چه نزدیکتر به کعبه باشی بهتر است و بهترین جا بین خانه خدا و مقام ابراهیم است که بنیانگذار کعبه و منادی توحید است. از آنطرف وقتی جمعیت زیاد است و همه هم حق دارند طواف کنند و کعبه از تخوم الارض الی عنان السماء ارتفاع و عمق دارد و شعاع طواف آن هم بالقوه تا جایی است که میتوان آنرا با چشم دید و طواف در محدوده کوچک مستلزم انواع فشارهای فیزیکی و ساندویچ شدن زن و مرد است، پس طواف در طبقه دوم ایراد ندارد. ممکن است یک روز قیمت انرژی به حدی برسد که باید در عمق کعبه را وسعت داد؛ فقه باید آینده نگری داشته باشد. معلم وقتی میخواهد تدریس کند با بهتر بگویم تعلیم بدهد، سؤالات و مسائلی که بالقوه در ذهن دانشجو ایجاد خواهد شد را خود قبل از کلاس بررسی میکند و برای آن جواب پیدا میکند. راجع به دعا هم میخواستم فکر کنم که افکار دیگر هم همراه شد. چه خوب بود میشد در حین طواف یادداشت برداری هم نمود چون شرایط متفاوتی را انسان تجربه میکند. بهر حال، جوانب دو موضوع مشخص دعا و ذکر را در ذهنم پرورش و پردازش میدادم که در زیر خلاصه ای آورده میشود.
در حج (علاوه بر مکانها و زمانهای دیگر) خیلی تأکید شده که انسان یاد خدا باشد که تفسیر آن این شده که ذکر بگویید. داشتم فکر میکردم این یعنی چه. مشکلی که داشتم این بود اینست که اولا یاد خدا بودن یعنی چه و ثانیا چه منافعی بر آن مترتب است. منافع از این جهت مطرح میشد که سرزنش بت پرستان در قرآن شامل دو دلیل عدم نفع و ضرر رسانی آنان و اسماء بی مسمّا بودن میشود. وانگهی یاد خدا بودن میتواند فکر کردن را شامل شود چون ذکر با فکر فرق میکند. در فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون، جایگاه و ارتباط فکر و عقل و تدبّر کجاست؟ وانگهی راجع به حل مشکلات کشور فکر کردن، کمک در حرکت دادن ویلچر فرد ناتوان در هنگام طواف، خوشحال کردن طفل با شکلک در آوردن، دانه ریختن برای کبوتران، بردن پیرزن یا پیرمردی به حرم، و کمک مالی به خدمه حرم (ما نوشابه هایمان که زیاد می آمد را به فقرا میدادیم) را میتوان مصادیق ذکر خدا مطرح کرد؟ میان ما راه درازی نیست: لرزش یک برگ.
در رابطه با دعا بحث سر اینست که مکانیسمی برای ارتباط مستقیم پر سرعت در ارسال و دریافت (ترم اینترنتی) با خداست و خیلی هم کارساز است و درخواستها بدون درنگ اجابت میشود. حالا سؤالات متعددی است که اولا دعا چیست و چرا باید دعا کرد؛ ثانیا، چه چیزهایی را باید از خدا خواست؛ و ثالثا، چرا دعاهای ما اجابت نمیشود؟ آیا میشود از خدا خواست کمک کند تئوری یک پدیده ای بسط داده شود یا به همین چیزهایی که به خوردمان داده اند باید محدود بود؟ از علّمّ آدم الاسماء کلّها میتوان برداشت کرد که همه پدیده ها بالقوه برای انسان قابل شناخت است؟ انسان موجودی است که برای رفع نیازها به دیگران احتیاج دارد. بنابر این آدم محتاج باید خواسته هایش را رفع کند. چه کسی بهتر از خدا؟ این یعنی دعا. ابزاری که ما در حالت عادی و بصورت فراگیر برای آموختن به آن عادت داریم کتاب و معلم در سطوح مختلف است. در ابتدا خدا به انسان تعلیم داده است، آیا الان هم میتوان تکرار آنرا درخواست کرد یا جواب این خواهد بود که امکانپذیر نیست و باید دوران ابتدایی تا دکترا را طی کنی تا عالم شوی؟
ذکر و دعا هر دو عبادت تلقی میشوند. عبادت هم برای این انجام میشود که انسان عبد خدا بشود. عبد هم یعنی هر چه مولا گفت بدون چون و چرا انجام دهد (شدیدتر و وسیعتر از برداشتی که از برده داریم). برای هدف آفرینش دو تئوری اصلی معرفت و عبادت وجود دارد که البته میتوان تفسیر طولی کرد که معرفت منجر به عبادت منظور است نه هر معرفتی. البته هر نوع معرفتی یک سری منافعی دارد ولی اولا حداکثری نیست و ثانیا پایدار نمیباشد و اگر با عمل همراه نشود فراموش میشود. از آنطرف روایت داریم که تفکر ساعه افضل من عباده سبعین سنه و بنابر این دامنه عبادات را باید توسعه داد. یک توصیه هم پیغمبر به حضرت علی دارد که هنگامی که مردم به انواع نیکی قصد تقرب به خدا دارند شما به انواع عقل به خدا نزدیک شو. پس انواع فکر و ذکر و دعا و عبادت و عقل وجود دارد و هر کسی ظرفیت نوع خاصی از هر یک را دارد و مسائل را نباید صفر و یکی دید. یک سری کارها را باید دسته جمعی انجام داد و وقتی اجتماعی قرار است ایجاد شود و وحدت داشته باشد، بعضی از کارهای جمعی لازم است ولی اینها حداقلی باید تفسیر شوند. برای همین حج تصور کنید اگر هر کسی میتوانست نماز را به زبان خودش بخواند چی میشد. اولینش اینست که هر گروه باید امام جماعت همزبان خودش را میداشت. هر گروهی میخواست جای نزدیکتر به کعبه را اشغال کند و .... خیلی مسائل دیگر. اگر دانشگاه به مسائل دینی ورود داشت، همین حالت نامطلوب چند صدایی در فضایی محدود را در نرم افزار شبیه سازی میکرد.
بنظرم میرسد اگر ذهنها در هنگام طواف اینجوری به یاد خدا مشغول میشد در مقایسه با وضعیت فعلی مفیدتر بود و خروجی بهتری میداشت. اگر مکان ساکت و هوای معتدل کلاس، تغذیه و خواب خوب دانشجو، زمان تدریس، تسلط استاد، و غیره در تعلیم و تعلم تأثیر دارد، محیط کعبه فارغ از خیلی نارساییهای روزمره و حالات روحی و معنوی مناسب فردی و جمعی رایگان ایجاد و اعطا شده، قطعا هم افزایی بیشتری ایجاد خواهد کرد. اینها همه تابع میزان پویایی قشر متولی فرهنگ دینی یعنی روحانیت است.
v یکشنبه 1/10/87
دیشب ساعت 11 رفتیم مسجد تنعیم محرم شدیم و تا ساعت 3 عمره مفرده انجام دادیم. به جز مراسم نیت، بقیه را گفتند هرکسی خودش بصورت فرادی انجام دهد و فقط آنهایی که تمایل دارند میتوانند در گروه جمعی بمانند. محدوده کعبه و مقام ابراهیم شلوغ بود ولی با هر زحمتی طواف را در آن محدوده انجام دادیم. دغدغه داشتیم اعمال مشکل پیدا کند و این بنده خداها که عمره را به نیت آنها انجام میدهیم ثواب کامل نبرند. یک مسئله هم طواف نساء بود که گفتند اگر این مشکل پیدا کند زن خود شما بر شما حرام میشود تا اینکه نساء آنهایی که نیت عمره برای آنان است. عجیب برای لمس حجرالاسود فشار میدهند و بعد هم آنهایی که با این روشها موفق میشوند، چقدر ذوق میکنند؛ بهر حال هدف وسیله را توجیه نمیکند و حسن فعلی و فاعلی معیار خوبی برای کارها میباشد. ظاهر کارهای خوب یکی است ولی باطن آن تابع وضعیت روحی فاعل و عامل آن است؛ تفکیک صحیح بودن به عنوان مفهوم فقهی و مقبول بودن به عنوان روح عمل خیلی اهمیت دارد. بعد از عمره رفتیم در هتل بعثه اینترنت استفاده کنیم که گفتند بساط را جمع کردند. علت را پرسیدیم گفتند نمیدانیم.
قرار بود خرید نکنیم ولی ما هم امروز به این آفت مبتلا شدیم. مراسم ولیمه را لغو کرده بودیم و قرار بود هزینه آنرا به افراد مستمند بدهیم. فرهنگ رایج و انتظارات باعث شد که بچه ها بروند دنبال مراسم گرفتن و جا رزرو کردن و در حد خانوادگی مراسم برگزار شود. بحث کادو و هدایای طرفین هم طبعا مطرح است و کسی به عدم تبعیت از فرهنگ جاری مقید نیست و بقیه داستان. یک ارگانی هم آمده بود یک پارچه خوشامدی بر سر در منزل نصب کرده بود که پیغام دادم آنرا بردارند؛ بوی بده بستانی را استشمام کردم. متأسفانه در سیستم اداری کشور در غالب امور این دید نامطلوب فراگیر شده است و برای همین هم هست که خیلی ها به هر دری میزنند و هر اصولی را زیر پا میگذارند که مدیر دولتی بشوند تا بتوانند در اریکه قدرت و با استفاده از منابع عمومی، از این مزایای نهفته بهره مند شوند.
بنا بر این دارم و به دانشجویان هم توصیه میکنم که در کل کارهایی را دست بگیرند یا به شیوه ای عمل کنند که اکثریت عمل نمیکنند و کارهایی بکنند که بقیه نمیتوانند انجام دهند و همه اش هم مدار عوض کنند و منحنی رو به رشدی داشته باشند. در از بین بردن سنتهای نامطلوب یا پایه گذاری سنتهای حسنه هم جزو اولین نفرها باشند. در عین حال، خودم در عمل با توجه به فشارها کم می آورم و مجبور میشوم به خلاف توصیه ها تن در دهم. در این جمع حجاج به تکرو مشهور شده ام چون همه اش یا شب میروم حرم و یا صبح زود در اتاق اجتماعات هستم و در حال مطالعه. در جاهایی که بنا میگذاشتند اعمال و مناسک را گروهی انجام بدهیم، توصیه میشد که اگر کسی گم شد چکار کند و من همه اش گم میشدم. یکی از همکاران دانشگاهی متوجه میشد و میگفت فلانی از قصد خود را گم میکند و از همین الان منتظرش نباشید. اثرات بعضی از مباحثات و رفتارها در شعاع نفراتی که با هم ارتباط مستقیم و غیر مستقیم داشیتم به خوبی قابل مشاهده بود. یک سری کارهای قابل انجام هم برای خود آدم خوب است و هم برای دیگران. مثلا اگر خریدهایی توسط یک نفر در جمع زوار صورت گیرد و گفته شود که نذری است یا سازمانهای خیریه در حرم توزیع میکردند یا یکی هدیه داده است، هم تعلق و حرص مالی و خودخواهی انسان را کم میکند و هم رفتار کریمانه را عملا به دیگران یاد میدهد. در اواخر کسی دیگر جوک نمیگفت، بحثهای بی حاصل مطرح نمیکرد، دنبال ثواب جمع کردن نبود، مطالعه میشد، در حال مطالعه افراد، سکوت رعایت میشد، و خیلی دیگر. حتی روحانی کاروان هم در نماز جماعت مسجد محل حاضر میشد و تمایل نشان میداد که دانسته شود وی آمده است. خدا را بر این توفیق اندک باید سپاس گفت.
v دوشنبه 2 /10/87
فردا باید به طرف مدینه حرکت کنیم. انشاءا.. فردا بیشتر در حرم خواهم ماند و فکر کردن و یادداشت برداری در حین طواف را انجام خواهم داد. آب زمزم هم باید بردارم. فردا باید جمع بندی هم کرد که خروجی چی قرار بود باشد و چی شد. ایرانیها کماکان در طبقه دوم طواف نمیکنند. این را میتوان به اطاعت از روحانی، میل به ثواب بیشتر، مقید به احکام بودن، و غیره تفسیر نمود. آب زمزم بیرون حرم را هم کسی قبول ندارد و باید حتما از داخل حرم باشد چون فکر میکنند بیرونیها خالص نیست و با آّب چاهها مخلوط است.
v سه شنبه 3/10/87
صبح ساعت 3 آمدیم حرم و در طبقه دوم طواف را شروع کردیم. بعضی از افکاری که در ذهنم دور میزد را سعی کردم یادداشت کنم. در نقطه شروع مردم تجمع میکنند و حرکت کند میشود. یاد دیگران کردن هم در ذهنم است ولی نیتم برای تعداد محدود (در شعاع تأثیر و تأثر خودم) اولویت اول و من تخوم الارض الی عنان السماء و من مشارق الارض الی مغاربها در مجموع است. بهر حال در حد مقدورات باید دیگران را در ثواب شریک کرد. به دور 6 که رسیدم اذان را گفتند ( 15 دقیقه بعد نماز میخوانند)که مردد بودم تمام کنم یا بعد از نماز ادامه بدهم که تمام کردم.
- با توجه به مشترک معنوی بودن وجود، هر انسانی به عنوان موجود قائم به غیر (خدا) یک مرتبه وجودی دارد و بنابراین نسخه و دستورالعمل تکاملی خاص خود را میطلبد. در عین حال اصول از جمله توحید برای همه یکسان است. بنابراین احکام باید حداقلی باشد که تکلیف مالایطاق برای هیچ کس نباشد و قابلیت انعطاف هم در آنها تعبیه شده باشد؛ اینکار سعی شود بشود، اگر نشد این، و اگر ممکن نبود این. فکر کردن و تئوریزه کردن بهتر است (خیرالامور احمزها)، اگر نمیتوانی، دعا، نماز، تلاوت؛ همه اینها هم ثواب دارد.
- اگر مراجع در زمینه های مختلف میخواهند نظر بدهند (که الان اینطور است)، تیمهای تخصصی باید تشکیل دهند و دیدگاه پروژه ای را در مسائل دینی حاکم کنند. آسیب شناسی وضعیت فعلی پروژه های تحقیقاتی لازم است تا مشکلات تکرار نشوند. صرف اینکه محقق یا مجری طرح تحقیقاتی آدم خوبی است یا حتی سابقه تحقیقاتی زیاد دارد، تضمین کننده کیفیت خروجی نخواهد بود و مدیریت کارفرما ضروری است. هر چه تعاریف، فعالیتها، مسئولیتها، و زمانبندی خروجیها شفافتر شوند مشکلات کمتر خواهد بود. این پروژه ها نباید محمل جبران کمبود حقوق قرار گیرد و کلا محوریت امور مالی غالب شود. درعین حال، اگر به نیازهای مالی پروژه توجه نشود، احتمال موفقیت ناچیز است.
- این سخنرانیهایی که مدیران دولتی (وزیر و معاونین و رئیس جمهور و ..) در افتتاحیه کنفرانسها، افتتاح پروژه ها، یا در مناسبتها انجام میشود عجیب وقت مردم را میگیرد و منابع را هدر میدهد. یک گردهمایی یک روزه در تهران که 2-1 نفر از استانها شرکت میکنند راحت حدود 100 میلیون تومان برای کشور هزینه پیدا و پنهان ایجاد میکند. صدا و سیما و دیگر رسانه ها هم عجیب پوشش میدهند. شرکت کنندگان یا مجبورند یا بیکار و یا تحت تأثیر احساسات. این سخنرانیها بیشتر باید محدود، مکتوب، هدفمند، و برای طرح مسائل باشد و موارد مطرح شده پیگیری شود.
با توجه به چند بار سفر حج، یادداشتها کتاب شود. در عین حال، چون تخصصی عمل کردن باید نهادینه شود، صاحبنظران موضوع باید وارد شوند. این یادداشتها جرقه زدن، شمع روشن کردن، و بذر افشاندن است. البته بقیه را نباید رها کرد و بی تفاوت بود و در حد مقدور باید باغبانی کرد و فرایند را شکل داد. دغدغه به ثمر نرسیدن یا طولانی شدن زیاد نباید ذهن را اشغال کند. دهها یا صدها یادداشت اینجوری باید وجود داشته باشد که بتوان از آن برای نوشتن کتاب استفاده نمود