سفرنامه حج تمتع (بخش اول)
· سفرنامه
v جلسات کاروانها
حدود 10 جلسه برنامه ریزی شده بود. برنامه های جلسات عمدتا در توجیه زوار در مورد مسائل اجرایی (اتاقها، رفت و آمد، تغذیه) و سلامت (رعایت مسائل بهداشتی، واکسن زدن) گذشت. روحانیون کاروانها هم در قالب سخنرانیها مطالبی را بیان کردند که عمدتا تکراری بود. خلأ تفسیر آیات حج کاملا مشهود بود. تسویه حساب خمس و تصحیح حمد و سوره و احکام حج زوار هم انجام میشد ولی از آداب و اسرار خبری نبود.
o پیشنهادات جلسات کاروانها
• قبل از سفر
· تأکید بر رفتارهای انسانی و کمک به دیگران (رفتن از عرفات به مشعرالحرام، حمل بار خانمها و افراد مسن و ضعیف، بلند صحبت نکردن، تلفن همراه را در حالت بی صدا قرار دادن در هنگام نماز، پرهیز از اقامه نماز در اماکن شلوغ و پر تردد، تدریجی و هماهنگ با حرکت جمعیت خارج شدن از صف طواف، قرار ندادن ساکها روی صندلیها حتی با نیت جا گرفتن برای دوستان همراه، پرهیز از انجام مستحبات در مواقع ازدحام، آرام صحبت کردن و چراغ را خاموش نگه داشتن در مواقع خواب اکثریت، سر وقت حاضر شدن در محلهای قرار گروهی، رعایت بهداشت در اماکن عمومی)
· ترویج فرهنگ صبر و گذشت در مواقع سختی و کمبود ( محدود ماندن به سهمیه فردی و تعدیل انتظارات شخصی در هتلها، استفاده از حداقل فضا و عدم تردد بی مورد در چادرهای عرفات و منی، دعوت به آرامش افراد مشاجره کننده، دامن نزدن یا ملحق نشدن به مباحث نامربوط و اضافی، پرهیز از شبهه افکنی در نیات افراد، مؤدب رفتار کردن با عوامل کاروان و ستاد حج، حوصله بخرج دادن در تأخیرات و کندیها، کمک به افراد ناتوان در انجام مناسک)
· رعایت نظم و عمل به دستورالعملهای مسئولین (در صف رفتن و ماندن، قفسه چمدانهای هواپیما را قبل از توقف کامل باز نکردن. این امر خصوصا در کاروانهایی که با پروازهای سعودی میروند و خصوصا برای زوّاری که برای بار اول با هواپیما مسافرت میکنند خیلی اهمیت دارد، پرهیز از تجمع و هجومهای بی مورد در سالنهای فرودگاه، پشت پرچم کاروان حرکت کردن، رعایت حق تقدم در اماکن شلوغ). این نظم باید بصورت عملی هم آموزش داده شود.
· آموزش مکالمه عربی برای رفع نیازهای اولیه روزمره (آدرس، اجرت، قیمت کالا، جهات جغرافیایی، احوالپرسی و تشکر، عذرخواهی)
· ساخت و نمایش فیلم واقعی یا انیمیشن و یا تلفیقی از آنها از صحنه ها و آموزش عملی/کارگاهی (طواف و سعی و رمی جمرات و حرکت در صفوف منظم و پشت پرچم کاروان در اماکن شلوغ)
· ایجاد نظم در گذرگاههای کنترلی توسط عوامل کاروانها
· تشریح محتوایی حج (فلسفه مناسک، تاریخچه اماکن، تفسیر آیات قرآنی حج، کم رنگ کردن نگرشهای تجاری و تضمین بهشت خواستن زوار، کاهش گرایشهای انتظار معجزه برای رفع و جبران کم کاری و سستی و رخوت فردی و جمعی، ترویج ضرورت تفکر و یاد خدا داشتن در فکر وگفتار و اعمال، ذکر آداب و اسرار عبادات به جای منحصر شدن در احکام آنها، گفتگوی امام سجاد با شبلی)
· تهیه جدول زمانبندی برنامه های مکه و مدینه (جلسات روزانه و موضوعات، اماکن بازدید، اماکن مناسک، زمانهای حرکت و وقوف، برنامه غذایی)، توجیه زوّار در مورد محدودیتها و فرهنگ زندگی جمعی (رعایت سکوت، آرام کردن صدای تلفن همراه، چراغ اتاق را روشن نکردن در موقع خواب دیگران، بلند قرآن یا دعا نخواندن در جمع، عدم استفاده بی رویه از سهمیه های متعلق به همه) و محدودیتهای کاروانها (پرسنل، امکانات، میوه، وسایل یک بار مصرف، فضا)
• حین سفر
· برگزاری جلسه تبادل نظر (مشارکت دادن زوار در مباحث، ترویج فرهنگ رعایت وقت و پرهیز از صحبت کردن طولانی، پرهیز از نظر قطعی توسط روحانیون در امور شورایی، استقبال عملی از طرح نظرات انتقادی، تعمیق مفاهیم مرتبط با عبادات، نوآوری و خلاقیت در ارائه مطالب، منظم و مرتبط و مستند و از روی یادداشت صحبت و سخنرانی کردن در محدوده زمانی کوتاه، پرهیز از پر کردن وقت زوّار با مطالب تکراری یا زیاد کردن غیر منطقی تعداد دفعات نماز و دعاهای مستحبی)
· جمع بندی عملکردها (فرهنگی، اجرایی، مشکلات)
· تفسیر دعاها ( فلسفه دعا، شرایط استجابت، آثار و تبعات گناه در دعای کمیل)
· توضیح مفاهیم مرتبط با حج (قربانی، شیطان، وحدت، عرفان، توحید ابراهیمی، خودخواهی)
v یکشنبه 10/9/87
ساعت 9 شب قرار شد فرودگاه باشیم و پرواز ساعت 1 صبح دوشنبه 11/9/87 بود. شلوغی مسیر فرودگاه و داخل ترمینال حجاج و نبود پارکینگ کافی از مواردی است که همه اش تکرار میشود و قبح مسئله ریخته شده است؛ بارش باران هم مزید علت شده بود. در سالن اول محل همه سرپا بودند و سرویسها هم کثیف و ناکافی. تابلوهای راهنما ناکافی و خلاصه هرج و مرج حاکم بود. قسمت دوم کنترل هم حدود 2 ساعت در صف بودیم. خانمها و آقایان را جدا کرده بودند و بهمین خاطر شماره صندلیها متفاوت شده بود.
v دوشنبه 11/9/87
ساعت 21 از هتل به مسجدالحرام رفتیم. فرصتی برای استراحت وجود نداشت و اکثرا خسته بودند. نشاط فیزیکی خیلی به درک حالات معنوی کمک میکند. بصورت گروهی به مسجدالحرام وارد شدیم. در طواف ازدحام و فشار خیلی زیاد بود چون باید بین کعبه و مقام ابراهیم میماندیم. بالاجبار گروه پراکنده شد و طواف انفرادی انجام شد. در سعی صفا و مروه دو باره اعضای گروه جمع شدند. مراسم عمره تمتع حدود ساعت 5/1 صبح سه شنبه به اتمام رسید و از احرام خارج شدیم.
v سه شنبه 12 تا شنبه 16/9/87
چیزی یادداشت نکردم و خاطرم نیست.
v یکشنبه 17/9/87 ( مشکلترین کار برای انسان فکر کردن است - انیشتاین)
وقوف در عرفات از ظهر روز نهم ذیحجه تا غروب همانروز است ولی با توجه به حجم ترافیک و محدودیت فضا، کاروانها زودتر حرکت میکنند تا مشکلات کمتر باشد. چادرهای موقت در عرفات دایر است و کوه جبل الرحمه نیز در آنجاست که ظاهرا امام حسین (ع) دعای معروف عرفه را در دامنه آن خوانده است.
یک بحثی که در باره عرفات و بعضی دیگر مناسک حج تمتع نیز وجود دارد حکمت جمع شدن عده زیادی در یک مکان و زمان محدود و مشخص است و علی القاعده منافع فردی یا مصالح جمعی یا تلفیقی از آنها باید مطرح باشد. در حال حاضر در کل که حساب کنیم (به جز مراسم برائت از مشرکین ایرانیها و تا حدی هم دیگر شیعیان)، نمودی از بهره برداری حضور جمعی مشهود نیست. حدیثی خوانده میشد که اگر کسی در ماه رمضان آمرزیده نشد، عرفات تنها فرصت دیگر است. همچنین این مطلب که امام زمان (ع) در عرفات حتما حضور دارند و به چادرهایی میروند که روضه حضرت ابوالفضل در آن خوانده میشود. بقیه موارد ریز و درشت از این قبیل هم وجود داشت. مداحان هم که غالبا از احساسات پاک مردم و علاقه آنها به پیغمبر و اهلبیت منتهای استفاده یا سوء استفاده را میکنند نیز بازار داغی دارند. یک داستان عرقخور هم در روز عرفه مطرح شد که مشمول نظر و عنایت امام حسین قرار گرفت و خلاصه در پایین قبر شش گوشه امام حسین دفنش کردند و ببینید توسل به امام حسین چقدر مقام آدم را بالا میبرد و بگو یا حسین... روحانیون کاروان هم بالقصد یا بالرضا یا بالتقیه که هیچکدام توجیه ندارد، سکوت کردند و هیچ تذکری یا ارشادی نکردند. در مستند نبودن داستان شکی نیست ولی چرا بهر طریقی قرار است مجلس داغ شود و گریه مردم درآورده شود خدا داند. اصل این بوده که یاد امام حسین و واقعه عاشورا بعنوان عنصری حیات بخش برای پیشگیری از فجایع مشابه زنده نگهداشته شود ولی اینکه چطور و با چه کیفیت و با کدام ابزار، جای بررسی و تعمق دارد. در نیت و صداقت فرد مربوطه که خالصانه به زوار خدمت میکرد شکی نیست ولی احتمالا در مورد اهمیت مستند صحبت کردن و مضرات و تبعات طرح این داستانها توجیه نبود. مردم را با محمل قرار دادن امام حسین برای بخشیده شدن یک عرقخور گریاندن و بهشت را برایشان تضمین کردن... واقعا قابل تأمل است.
یک جوری باید فهماند امام زمان و امام حسین برای این نیستند که تنبلی و بی نظمی و کم کاری و ... ما را جبران کنند. بعد هم قرار نیست کارها همه اش با معجزه و دست عرشی حل شود و الا حکمت وجود این دنیا و امتحان شدن و اختیار انسان و خیلی چیزهای دیگر زیر سؤال میرود. خیلی ساده میشود با یک تمثیل تشخیص داد که این روش بهره گیری از ائمه اشتباه است ولی نمیدانم چرا جا نمی افتد. یک دانشجو برای اینکه سر امتحان نمره خوبی بیاورد باید مرتب سر کلاس حاضر شود، در طول ترم مرتب درس بخواند، اگر سؤال یا مشکلی داشت مطرح کند، و غیره. حالا اگر این دانشجو سر کلاس نرفت و تمرین حل نکرد و درس نخواند و بعد آمد پیش استادش گریه و زاری کرد که نمره بگیرد استادش چی بهش میگوید؟ ما قرار بوده همه تلاشمان را بکنیم و کارهایمان را در حدی که خدا استعداد و امکانات و عقل داده خوب انجام بدهیم، بعد هم به خدا یا اولیاء متوسل بشویم که چون تواناییهای ما به عنوان انسان محدود هست، بقیه را شما کمک کنید؛ ما کارهای اصلی را خوب انجام دادیم، ریزه کاریها و نواقص کوچک را خودت اصلاح کن (ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفّر عنکم سیئاتکم). یک چیزی مثل افسار شتر را محکم بستن و بعد توکلت علی ا... (نه الی ا...) گفتن. چه سرمایه هایی را در اثر جهل و جهالت به چه شیوه ای هدر میدهیم و کسی هم صدایی بلند نمیکند و چه بسا که این رفتارها ترویج هم میشود.
بحث دیگر مدیریت جمعیت است. 5/2 تا 3 میلیون نفر در محدوده زمانی و مکانی کوتاه و کوچک قرار است جمع شوند. بستر حمل و نقل و امکانات زیربنایی و تغذیه و رفاه و برنامه های فرهنگی باید ایجاد و مدیریت گردد. حمل و نقل فعلا با اتوبوس و وسایط نقلیه شخصی انجام میشود که برای این جمعیت حدود 100 هزار اتوبوس باید تردد نماید. قطار شهری یکی از گزینه هاست ولی اولا این سیستم در مکه دایر نیست تا آنرا بتوان موقتا به آن سمت سوق داد و ثانیا سرمایه گذاری کلان برای 5-4 روز در سال شاید توجیه نداشته باشد و باید فکر دیگری کرد. البته این را برای چادرهای دائمی منی نیز میتوان گفت ولی البته حجم سرمایه گذاری برای چادرها خیلی کمتر است. یک راه میتواند افزایش تعداد پرسنل و یکطرفه کردن مسیرها و ... باشد که در این راه میتوان از ارتش نیز کمک گرفت.
بحث دیگر مسائل فرهنگی است. در جمعیت حجاج زن و مرد، پیر و جوان، تحصیلکرده و شهروندان متوسط از کشورها و نژادها و قومیتهای گوناگون وجود دارد و نیازهای فکری آنان متفاوت است. عهده دار رفع این نیازها بطور سنتی روحانیت است که در شیعه متمرکز و در اهل تسنن پراکنده و جزیره ای عمل میکنند. برنامه های فرهنگی سنتی هم مناسک، ادعیه، نماز، و تلاوت قرآن است. منابع مکتوب و چندرسانه ای هم بسیار محدود، تکراری، و عاری از خلاقیت و نوآوری میباشد. در این شرایط است که اولین زنگ سطحی نگری رقم میخورد: دعاها و نمازها طولانی یا تعداد آنها زیاد شود. مثل طفلی که شیر میخواهد و با پستانک سرش را گرم میکنند. به مرور زمان نیز راههای متعدد و متنوعی برای تحقق این امر ابداع میگردد. یک تمثیل مشکل ضرورت استفاده از فکر برای بهینه سازی بهره برداری از وقت را تبیین میکند. اگر به اداره ای بروید و مسئول مربوطه در حال ادای نمازهای مستحبی طولانی باشد، عکس العمل چه خواهد بود؟ بعضی از زوار همسفری که نمازهای طولانی توصیه شده را میخواندند، میگفتند که بعد از مثلا 20 سوره خسته میشدیم و به خدا میگفتیم بقیه اش را خودت یک کاریش بکن. بنظر میرسد هر قشری را باید ارزیابی و نیازسنجی نمود و برای هر مجموعه نسخه ای پیچید یا حداقل درصدی از نسخه ها نباید جنبه عمومی داشته باشد. البته همیشه یک نسخه دهن پرکن عوام پسند وجود دارد که این مناسک ماهیت تعبدی دارد و فکر و عقل انسان را بدان نرسد که از آنها رمزگشایی نماید.
بهر حال بنظر میرسد که برنامه ریزی دقیقی توسط شارع صورت گرفته تا با استفاده از معنویت مکانی و زمانی و حرام کردن محملهای عمده و ابزار اصلی شیطان (رفث و فسوق و جدال)، مسلمانان بتوانند لذت و حلاوت وحدت و همدلی را در عمل تجربه کنند و به دور از ظواهر و موقعیتهای اعتباری که هر کسی برای خودش درست کرده، مرور و عبرتی از گذشته صورت گیرد که برنامه ریزی واقعگرایانه ای برای آینده باشد. در عین حال، آنچه متأسفانه مشهود است کل تلاش فعلی کاروان ایرانیان (بقیه احتمالا به نحو اولی) بر روی مسائل رفاهی و رفع نیازهای جسمی آنها متمرکز است. البته این فی نفسه بد نیست و به قول عوام اول کباب بعدا کتاب، ولی محدود و بعضا منحصر کردن تلاشها در این راستا مصداق عینی افراط و تفریط است.
حدود 100 هزار نفر ایرانی هر سال به حج تمتع میروند. وجود 1000 نفر محقق در این بین هم مطلوب است و هم مورد انتظار. راجع به چی باید تحقیق کرد؟ راجع به تاریخ (نبوت عام و خاص، نحوه مقابله با مشکلات داخلی و خارجی، موضعگیری گروههای مختلف در شرایط مختلف خصوصا تاریخ پیغمبر و ائمه)، جامعه شناسی (علل خرید بی رویه بنجلهای چینی از طریق عرضه سودانیهای فقیر و تقاضای ایرانیان، علایق بین گروهی، موانع پایبندی به حقوق)، بهداشت و پزشکی (سوش میکربی، بیماریهای شایع، روشهای ضد عفونی، پیشگیری از اپیدمی)، محیط زیست (تامین آب، جمع آوری و تصفیه فاضلاب، مدیریت زائدات جامد، کیفیت هوا)، مدیریت ترافیک (چراغهای راهنما، مسیربندی، نیروی انسانی، نوع وسایط، بکارگیری نیروی نظامی)، نیازهای فرهنگی(میزان غفلت از اهداف، درصد صرف وقت در مسائل، نحوه ارتباط مسلمانان، زمینه های برگزاری همایش و تبادل نظر، مکانیسم شکل دهی کتابخانه های موقت و فضای مطالعه، اطلاع رسانی رسانه ای)، امور اجرایی (تأمین غذا و محل اقامت و وسایل تردد، اطمینان از انجام مناسک توسط کلیه افراد، روش رفع نیازهای موردی)، و خیلی چیزهای دیگر از مشکل آب دهن انداختن تا عروج.
بعضی از مسائل بنظر ساده می آید ولی واقعا فکر میطلبد. همین آب مورد نیاز زوار را در نظر بگیرید. برای مکه که شهر مثلا یک میلیونی است باید ظرفیت 3 میلیون برای مدت چند روز محدود اضافه کرد یعنی ظرفیت اضافی 300 درصدی. آب شرب را میتوان در طول چند ماه از طریق بطری تأمین نمود و ظرفیت اضافی نیاز را تعدیل کرد. برای زباله ها هم روش دفن جواب میدهد و تجهیزات شهرهای دیگر را میتوان به کمک گرفت. برای تصفیه فاضلاب داستان متفاوت است و ظاهرا از روش سپتیک استفاده میشود چون سیستم دیگر جواب نمیدهد. برای کیفیت هوا، گزینه ها به ضدعفونی موضعی محدود است که باید اثرات سوء جانبی آن برای مواد غذایی را در نظر گرفت؛ الان کاری انجام نمیشود و فضای چادرها و هوای آزاد عجیب آلوده است و اکثرا هم به بیماریهای گوناگون مبتلا میشوند.
نوع و شیوه های جمع آوری داده نیز متعدد و متنوع است. از بکارگیری تکنولوژی برای ساده کردن کارهای فیزیکی فعلا خبری نیست و حداکثرش اینست که مثلا برای شکیات تعداد دور طواف تسبیح 7 دانه ای ابداع شده است. به عنوان شروع تعداد زائر در حال طواف در زمانهای مختلف میتواند در کمک به تعیین واقعگرایانه شعاع طواف کمک کند. از یک مجموعه سنسور در زیر خط شروع طواف میشود کمک گرفت. برای آنالیز سری زمانی، تعداد ورودی یا خروجی از هر درب را نیز میتوان با سنسور فشاری یا نوری اندازه گیری نمود؛ تفکیک ورودی و خروجی یک مقدار فکر بیشتری میطلبد. فضای باز حرم را میتوان با تعداد متفاوت شبیه سازی نمود. برای طواف افراد ناتوان به جای ویلچر فعلی میتوان سیستم مونوریل دایر کرد. برای افراد محقق میتوان خط جداگانه ای تعبیه نمود تا در هنگام طواف بتوانند یادداشت برداری کنند. جمع آوری و پردازش داده ها یک سری نگرشهای جدید را نیز طبیعتا ایجاد خواهد کرد. با توجه به افزایش روز افزون جمعیت جهان یا جمعیت مسلمانان، تعداد زائرین در هر سال زیادتر میشود. الان هم که کم است محدودیتهای دولت سعودی مانع است. بنابراین با مرور زمان راهی به جز زیاد کردن شعاع و ارتفاع طواف نیست. حالا کماکان مثلا برای طواف، 7 دور معیار است یا میتوان کل مسافت را هم معیار قرار داد؟ کسی که در فاصله های دورتر طواف میکند مسافت زیادتری را خواهد پیمود. بهر حال، اینجا هم ارتباط حوزه و دانشگاه تبعات مبارک خود را خواهد داشت.
v دوشنبه 18/9/87
از عرفات به مشعر حدود 10 کیلومتر است. از چادرها تا پارکینگ اتوبوسها مسیر ناهموار و بسیار شلوغ و راه بندان بود و حتی یک ایستگاه راهنمای زائرین هم در پارکینگ نسبتا تاریک و بسیار بزرگ وجود نداشت. هوا هم در داخل پارکینگ و در طول مسیر بسیار آلوده بود. حرکت کند اتوبوسها و اینکه پیاده برویم یا سواره ادامه بدهیم و چقدر بالاخره طول خواهد کشید و آیا قبل از فجر میرسیم یا نه، بعضا باعث مشاجره بین زائرین و مسئولین در اتوبوسها میگردید. ساعت حدود 9 شب به مشعر رسیدیم و یک ساعت بعد خسته و کوفته در شرایط نامساعد و محیطی کثیف خوابیدیم و صبح بعد از طلوع آفتاب با احرام خاکی و گِلی و کثیف و با چهره هایی خسته به سمت منی حرکت کردیم. چیزی از شعور و شعار و ... متأسفانه فرصت نشد درک کنیم.
وضعیت فیزیکی برای درک حالات معنوی خیلی مهم است و این را به شیوه جالب و نامأنوسی بطور اتفاقی در طول سفر درک کردم. یکی از آلبومهای mp4 را روی لپ تاپ گذاشتم (به نمونه شعرهای پیوست 2 رجوع شود). معمولا وقتی کتابهای فلسفی مشکل مطالعه میشوند بعد از مدت کمی آدم خسته میشود و در فکر این بودم که چطور باید این مشکل را حل کرد. نمونه کتابها، شواهد الربوبیه ملاصدرا یا نهایه الحکمه علامه طباطبایی و اشارات و تنبیهات ابن سینا (باب نفس) است که همراه داشتم. با اجرای آلبوم حاوی شعرهای پر محتوا از حنجره ای کمیاب و با نوازندگانی با تجربه در پس زمینه، مدت زمان شروع خستگی مغزی چندین برابر شد و فهم مطالب هم ساده تر شد. توانستم مدت هر دوره مطالعه خصوصا در اواخر شب و اوایل صبح که گیرایی بیشتری هم انسان دارد (نه شکم خیلی پر و نه خیلی خالی و از لحاظ فکری هم دغدغه های تعمیر مملکت بدنی و مقر و منزل جسمانی شروع نشده است)، را از 2-5/1 ساعت به راحتی به 5-4 ساعت افزایش دهم. این تجربه را در هنگام مطالعه قرآن هم تکرار کردم که نتیجه مشابه حاصل شد؛ هم فهم مطالب ساده تر شد و هم مدت تلاوت؛ ظرف کمتر از دو هفته قرآن ختم شد و میزان ضرورت مراجعه به ترجمه فارسی شدیدا کاهش یافت. هنوز نمیدانم این کار درستی است یا نه (یک چیزی شبیه doping در ورزش) اگر چه ایرادی عقلانی در آن نمی بینم (البته با اعتراف به قلّت بضاعت).
v سه شنبه 19/9/87 (خدا در درون هیچکسی دو دل قرار نداده است – احزاب 4)
در چادرهای منا فضا برای هر زائر بسیار کم و در حد عرض ساک دستی و طول فرد بود. برای خوابیدن بعضا مجبور بودیم نیمه دراز بخوابیم. از قبل هم جایی برای افراد تخصیص داده نشده بود که این هم باعث یک سری ناهنجاریها و زرنگ بازیها توسط بعضی از زوار و مشاجرات متعاقب آن میشد. اگر محل هر فرد را با هم اتاقیهای هتل کنار هم در یک کروکی مشخص نمایند، مشکلات کمتر خواهد شد.
سه سمبل شیطان در منا وجود دارد که روز اول آخری و دو روز دیگر همه آنها را باید بعد از طلوع آفتاب و قبل از غروب آفتاب ( گفته شد در شرایط ضرورت برای افراد با ناتوانی جسمی، مواقع دیگر هم ایراد ندارد) سنگ زد؛ آخری را پشت به قبله و اولی و دومی را رو به قبله. قبلا ستون اینها حدود 3 متر عرض و 10 متر ارتفاع داشته ولی الان برای رفاه حال زوار و مشکلات ناشی از تجمع و ازدحام بعضا با تلفات جانی، عرض به 30 متر و ارتفاع به چندین طبقه افزایش یافته است. صحنه جالبی در ورود به محل وجود دارد که تصویر پیوسته ای از حرکت دستها و مسیر سنگها حالت خاصی را برای حاضرین ایجاد میکند که با ساختن فیلم میتوان غایبین را در این صحنه مشارکت داد. مشابه همین حالت نیز اگر از طبقات بالا به طواف کعبه نگاه کنی برای انسان رخ میدهد که موجی در دریایی در حال حرکت است و بنظر میرسد که زمینی وجود ندارد و ناخودآگاه حالت علاقمندی به ملحق شدن به انسان دست میدهد. ما در مهندسی یک مسئله ای به نام مقیاس داریم که بعضی از قواعد وقتی که مقیاس خیلی کوچک یا خیلی بزرگ میشود کارایی خود را از دست میدهد و قواعد دیگر حاکم میشوند. این حال را با قال واقعا نمیتوان توصیف نمود (الملأن اوجب الفیضان؛ درّم از دیده چکان است به یاد لب لعلت/نگهی باز به من کن که بسی درّ بچکانم؛ من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم/که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم).
نظر عمده مراجع اینست که باید وسط یا همان محل قبلی ستون 3 متری را پیدا کرد و سنگ زد؛ راهی به جز این نیست که نمایندگان مراجع به داخل جمعیت بروند و مشکلات ناشی از عمل به این فتاوی را عملا تجربه کنند تا بتواند درک بهتری از مقتضیات مکان و زمان و پویایی مورد نیاز در احکام فقهی بوجود آید. این مشکل برای محدوده طواف نیز وجود دارد که باید در شرایط عادی بین مقام ابراهیم و کعبه انجام شود. حالا بیا سعی کن 3 میلیون نفر یا حتی 1 میلیون نفر را در این شعاع محدود 15 متری طواف بده ببین اصلا امکان دارد یا نه. با یک محاسبه سرانگشتی 30 سانت برای هر فرد، عرض 15 متر، طول محیطی مثلا 200 متر، و 15 دقیقه برای 7 بار طواف، در هر ساعت حدود 100 هزار نفر میتوانند طواف کنند. بعبارت دیگر اگر خیلی خوب برنامه ریزی کنید (70% راندمان استفاده از فضا در طول 24 ساعت)، نزدیک 43 ساعت وقت برای طواف جمعیت 3 میلیون نفری لازم است. در عمل خیلی بیشتر وقت لازم است و این به شرطی است که طوافهای مستحبی و شکیات مطوفین اضافه نشود. همانطور که موضوع اتصال در طبقات مختلف در مساجد حل شده، اگر نمایندگان مراجع عین یک زائر عادی عملا مشکلات را تجربه کرده و پیشنهادات اصلاحی ارائه دهند، مشکل طواف در شعاع بیشتر و در طبقات مختلف و همچنین عرض و ارتفاع در رمی جمرات حل میشود.
برای کسانی که مشکلات پزشکی پیدا میکنند، امدادرسانی در منا و عمل در حین ازدحام مشکل است و به آژیرهای آمبولانس توجه نمیشود. جمعیت به حدی زیاد و متنوع است که امکان سازماندهی و هدایت آنها برای حرکت در کناره خیابانها ممکن نیست. استفاده از گزینه های جابجایی مثل تله کابین، تعبیه چادرهای موقت در فواصل مکانی نزدیک، و استفاده از امکانات محلی کاروانهای کشورها میتواند از گزینه های قابل بررسی باشد.
v چهارشنبه 20 تا یکشنبه 24/9/87
یادداشت نکردم و چیزی به جز مورد زیر خاطرم نیست. در اتاق اجتماعات طبقه همکف مشغول مطالعه بودم که یکی از روحانیون ملحق شد. کتابهایی که میخواندم فلسفی بود و با توجه به اینکه گفته بود در مشهد اسفار آموخته بود، صحبت با این موضوع شروع شد. گفت که هم تلمّذ کرده و هم تدریس. استقبال کردم و گفتم اگر وقت داشته باشید سؤالاتی در ذهنم در این خصوص هست که دیدم زیاد راغب نبود. یکی از مشکلاتی که فعلا روحانیت دارد اینست که آدم نمیداند هر کدام در چه سطحی هستند تا بداند چطور باید با آنها صحبت کرد. یک جوری مدرک باید صادر شود و در دفتر کار آنها برای رؤیت نصب شود. از آنطرف هر چی هر کی سؤال میکند را هم جواب میدهند و از نمیدانم در فرهنگ لغت آنها خبری نیست و یک جوری آنرا کسر شأن میدانند. از طرف دیگر، ذهن عامه مخاطبین هم طوری شکل گرفته که ندانستن جواب یک سؤال توسط یک روحانی برایشان قابل هضم نیست. ما سر کلاس راحت به دانشجو میگوییم جواب این سؤال را نمیدانم، جوابش را پیدا میکنم و جلسه بعد مطرح میکنم.
در ادامه، ضرورت ارتباط حوزه و دانشگاه مطرح شد و طرز نگاه فعلی این دو قشر نسبت به یکدیگر و در آخر هم بحث دکتر سروش. ناراضی بود از اینکه یک دانشگاهی در مسائل حوزوی دخالت کرده که گفتم بالاخره حرف منطقی را باید با منطق جواب داد. بعد هم بستر را باید برای طرح مسائل باز گذاشت تا بارش افکار صورت گیرد و متفکرین به اصطلاح دگراندیش مجبور نشوند بروند خارج. بحث آنهایی که عملا مرعوب یا مقهور بیگانه هستند، جداست ولی هر کسی که نظر مستدل روشمندی داشت – حتی اگر اشتباه بود - را نباید با انگ غیرخودی طرد نمود. اگر همه یک جور فکر کنند که رشدی صورت نمیگیرد. فرهنگ نقد را باید جایگزین منقادی کرد. با زور و فشار نمیتوان جلوی فکر کردن را گرفت. اینکه ما اگر کسی سر بلند کرد میزنیم تو سرش که مثل بقیه رفتار کن، فرهنگ کوتوله پروری را نهادینه میکند. آنوقت هر چه سعی میکنی دانشجو جنب و جوش و جسارت صف شکنی و توان تحلیل اوضاع سیاسی کشور و پیشگامی در زدودن تعصبات تقلیدی را داشته باشد، کارساز نشده و همتها قاصر میمانند؛ اقتضای علم و تجربه و واقعگرایی استادها هم که محافظه کاری و پرهیز از مخاطرات است. این حالت یعنی نیمی از نیروی فکری کشور را بلااستفاده رها کردن. نیم دیگر یعنی حوزه هم در دنیای فارغ از دغدغه خویش سیر میکند. خروجی این کشور میشود نفت و فرش و زعفران. اعلام کرد که اگر کمکی به موضوع ارتباط میتواند بکند، متمایل است انجام دهد. این ارتباط 30 سال است که قرار است شکل بگیرد ولی چون طرفین اعتقاد و باور قلبی به اهمیت موضوع ندارند تا کنون عملی نشده است. همین صبح در اتاق اجتماعات، مستخدم هتل از این اسپری های خوشبو کننده زد. یکی از روحانیون که هنوز محرم بود با سرعت باد از اتاق فرار کرد رفت بیرون چون استشمام بوی خوش در هنگام احرام حرام است. اگر اعتقاد به امری نهادینه شده باشد، فرد با همه توان آنرا عملیاتی میکند. نمیدانم میشود فتوا گرفت جدایی دانشگاه و حوزه حرام است و همه موظفند آنرا از بین ببرند؟
v دوشنبه و سه شنبه 25 و 26/9/87
دوشنبه برای صحبت با مسئولین نظرسنجی با یکی از همکاران به بعثه رفتیم. هدف هم این بود که ببینیم بافت تیم چطوری است و چقدر تخصصی دارند عمل میکنند. از طرف دیگر راغب بودیم بدانیم نتایج نظرسنجی سال قبل منتشر شده یا نه و چگونه در مراسم امسال برای بهبود وضعیت مورد بهره برداری قرار گرفته است. یکی دو نفر از اعضای تیم به مدینه رفته بودند و بقیه هم در محل کار نبودند. یکی از مسئولین هم در جلسه بود. قرار بود جلسه ساعت 11 تمام شود که تا 5/12 که نماز بود تمام نشد و بعد از نماز هم که آمدیم در بسته بود.
روز سه شبنه صبح زنگ زدیم و وقت گرفتیم و نیم ساعتی قبل از نماز ظهر صحبت کردیم. دانشگاهها به حج ورود محسوسی ندارند و نیاز آن در زمینه های مختلف احساس میشود. تعداد پایان نامه ها در کل کشور انگشت شمار است و به کارشناس ارشد محدود میشود؛ یکی دو تا هم دکترا که ذوق و علاقمندی و فشار اساتید راهنما باعث قبول شدن عناوین توسط گروه تخصصی شده است. نظرسنجی پارسال بیشتر پراکنده کاری بوده تا منسجم ولی امسال بهتر عمل میشود. گفته شد یک کار با مبنای تئوریکی خوب در مورد سنجش ایمان/اخلاق انجام شده که متولی آن از رشته های الهیات بوده اند و حوزوی و ظاهرا مکتوب هم شده است. یک شورای راهبردی هم در سازمان حج در حال شکل گیری است. از تیم طراحی پرسشنامه و برنامه مکتوب که شامل نوع پردازشها و خروجیهای قابل انتظار و فرضیات در هر قسمت سؤال کردیم. بنظر نمیرسید آماریها درگیر بوده اند و این جالب نیست. تیم فعلی بیشتر جامعه شناس و مدیریت و IT و محدود به یک دانشگاه هستند. پیشنهاد کردیم که داده های خام بانک اطلاعاتی را روی اینترنت بگذارند تا دانشجویان دسترسی داشته باشند و بتوانند بر روی آنها پایان نامه انجام بدهند. توجیه کردیم که نگرانی از امنیتی بودن اطلاعات و بهره برداری دشمن واقعا جایگاه ندارد. حتی اگر مشخص شود سازمان کم کاری داشته، باید مشخص شود که در کدام زمینه ها و چطور میشود این کمبودها را سالهای آتی جبران نمود.
متأسفانه این فرهنگ غلط در سازمانهای دولتی ما رایج است و اطلاعات به بهانه های واهی امنیتی در کشوها بایگانی میشود. در بیان خیلی حرفها هم به آفت خودسانسوری مبتلا شده ایم. همین روزها بزرگی از خود روحانیت مطرح کرده بود که برای افزایش بهره وری و کارایی، حوزه راهی به جز تخصصی شدن ندارد و عملی نیست و لزومی هم ندارد که از یک نفر در همه زمینه های فقهی تقلید شود. سیل اعتراض به سمت وی سرازیر که دشمن از این سخنان بهره برداری میکند و نباید این مسائل را در سطح جامعه مطرح نمود. برای مثال، اطلاعات راجع به کیفیت آب رودخانه جاجرود را نمیتوانیم بگیریم ولی در فلان رودخانه در دورترین نقطه امریکا، اطلاعات روی اینترنت بصورت online قابل دسترسی است. نقشه GIS تهران را سعی کنید بگیرید ببینید با چه مشکلاتی مواجه میشوید. اولش که پول میخواهند چون شرکت خودکفا هستند و آخرش هم مسئله را امنیتی میکنند و میگویند امریکا به اطلاعات دسترسی پیدا میکند. جالب است که آخرین روایت را هم خودشان از ماهواره های یک شرکتی در کانادا میگیرند؛ خلاصه، خدا به بعضیها یک مقدار پول بدهد و به بعضی ها عقل. قرار گذاشتیم روایت نهایی این سفرنامه را برایشان بفرستیم و تماسها را در مدینه و تهران ادامه دهیم.
راجع به فعالیتهای عربستان پرسیدیم که برای اولین بار شنیدیم که خیلی خوب و علمی عمل میکنند. تاریخچه محل رمی جمرات را گفت که چقدر خوب مشکل ازدحام و پرتاب سنگ و سرشکستگیها و کولرهای قدرتمند و ... را حل کرده اند. آدم اگر دستش در اجرا باشد و یک مقدار هم انصاف را رعایت کند، بخوبی میداند که مدیریت این حجم جمعیت در محدوده مکانی کوچک و پنجره زمانی کوتاه چقدر مشکل است. همین تمیز کردن مکرر دور حرم در این شلوغی واقعا مکافات است. راجع به مشکلات ترافیکی گفتیم که توضیح داد تیمهای تخصصی ترافیکی عربستان شدیدا در حال طراحی مسیرها و تونلها از جمله مطالعه قطار شهری برای رفع مشکل هستند ولی چون خارجیها نمیتوانند به مکه وارد شوند، توان در حد خود نیروهای عربستان است. ظاهرا از دیگر کشورهای اسلامی هم نمیخواهند یا تا کنون نخواسته اند کمک کنند. با توجه به سوابق روابط با ایران، هیچ پروژه ای هم در مکه و مدینه بطور خاص و در عربستان به طور عام به ایران نمیدهند. میگفت در کشورهای دیگر اسلامی تحقیقات راجع به حج زیاد است. مثلا میگفت حاجی در این دوران باید یک رژیم غذایی خاص داشته باشد که مشکلات سلامتی در این محیط و با این شرایط به حداقل برسد. از جنبه پژوهش، ایران و مشخصا دانشگاههای فنی عجیب ضعیف عمل کرده اند. البته انصاف حکم میکند که بگوییم بستر آن را هم سازمان حج یا دیگر متولیان فراهم نکرده اند.