تفاوتهاي فرهنگي میان ايران با كشورهاي ديگر نظير ژاپن يا آمريكا باعث ميشود يك عمل واحد نتايج متفاوتي داشته باشد.براي روشن شدن موضوع به چند مثال اشاره ميكنيم: 

 

1)استخدام مادام العمر: ژاپني ها به اين روش خود خيلي مباهات ميكنند.از نظر آنها كارگر يا كارمندي كه بصورت موقت در شركتي كار كند از جان و دل كار نخواهد كرد ولي كارگران و كارمنداني كه در استخدام مادام العمرشركت هستند،شركت را متعلق به خود ميدانند پس تمام توان خود را به كار خواهند بست تا شركت موفقتر باشد.اما در ايران وضع به گونه اي ديگر است. معمولا افرادي كه استخدام رسمي هستند نسبت به آنهايي كه قراردادي يا پيماني كار ميكنند پر توقع تر و تنبل تر هستند  احساس تعلقي به شركت ندارند و فكر ميكنند شركت حقشان را درست پرداخت نميكند.پس علاقه اي به كاركردن هم ندارند.نهايت اينكه استخدام رسمي بر خلاف ژاپن باعث نميشود پرسنل بهتر كاركنند.

 

2)مراجعه به رئيس : در كتابهايي كه نويسندگان آمريكايي مينويسند معمولا به اين نكته اشاره ميشود، در صورتي كه  به اداره يا سازماني مراجعه كرديد و كارتان دچار مشكل شد بي جهت با كارمندان بحث نكنيد بلكه مستقيم به سراغ رئيس آنها برويد و مشكل را با او در ميان بگذاريد.در اين روش بعلت اشرافي كه رئيس بر كارها و زيرمجموعه اش دارد قاعدتا مشكل حل ميشود.اما در ايران مناسبات به گونه اي ديگر است معمولا رئيس بر امور زير مجموعه خود تسلط كه ندارند هيچ، متاسفانه گاهي اطلاعات اوليه را هم ندارند به همين دليل اگر مسبب اصلي مشكل خودش نباشد،چنانچه به آنها براي حل مساله مراجعه كنيد متوجه ميشويد باز صد رحمت به آن كارمند،آقايان رئيس اصولا در باغ نيستند!

 

 3)رقابت عامل بهبود كيفيت:در كشورهاي پيشرفته معمولا رقابت بنگاههاي اقتصادي را يكي از عوامل بهبود كيفيت محصول يا خدمات ميدانند.آنها معتقدند اين بنگاهها براي جذب مشتريان به سوي خود تلاش ميكنند تا جاييكه امكان دارد از قيمت محصول بكاهند و بر كيفيت آن بيافزايند به همين دليل واحدهاي تحقيق و توسعه از ارج و مرتبه بالايي يرخوردارند.اما در ايران ساختار اقتصادي تفاوت دارد ، واحدها ي اقتصادي با يكديگر رقابت ميكنند اما به نوعي هم از قيمت بالاي يكديگر پشتيباني ميكنند به بيان ديگر كار تلهاي نامريي تشكيل ميدهند كه نتيجه آن اين ميشود كه رقابت به بهبود كيفيت و كاهش قيمت ختم نشود.

 

4)توليد انبوه و فروش سوپرماركتي : از آغاز انقلاب صنعتي  تاكنون مزيت توليد انبوه در اين بوده كه از هزينه ها كاسته ميشود در نتيجه محصول نهايي با قيمت پايين تري قابل عرضه در بازار است. فروشگاههاي بزرگ و سوپرماركتها نيز در غرب رونق گرفتند بازهم به اين دليل كه با فروش انبوه ميتوان از درصد سود كم كرد و اجناس را ارزانتر به مشتريان فروخت. اما ايران يك استثناست. مضحك است اما در ايران به دلايل مختلف توليد كارخانه اي در بسياري از موارد از توليد دستي گرانتر است و به همين ترتيب  قيمت محصولات در فروشگاههاي بزرگ اگر گرانتر از خرده فروشي نباشد معمولا ارزانتر هم نيست و فاجعه آميز اينكه بسياري از كارخانه ها و سوپرماركتها نيز در رقابت با واحدهاي كوچك  در حال ورشكستگي هستند.

آنچه مشخص است آنستكه تفاوتهاي فرهنگي ميان ايران با كشورهاي پيشرفته باعث ميشود بخشي از نسخه هاي پيچيده شده براي آن كشورها كه اتفاقا" در عمل نيز موفق بوده اند در ايران مؤثر واقع نشوند و اجراي آنها موفقيت آميز نباشد!