آب و هوا و فرهنگ

 

 یکی از عوامل شکل دهنده فرهنگ ها،  آب و هوا می باشد. من در این جا قصد ندارم به آب و هوا به عنوان عامل ایجاد رفتار های غلط نگاه کنم؛ بلکه به عنوان یک عامل اصلی تولید فرهنگ نگاه می کنم که نکات مثبت و منفی خود را در پی دارد. آب و هوا به طرق بسیار بر فرهنگ ملتی در طول تاریخ اثر می گذارد که از دیدگاه من مهم ترین آنها عبارتند از:

تاثیر نسبی گرما در پر رنگ تر شدن هویت جنسی مرد و اثرات فراوان آن در نقش زن در جامعه، کمبود آب و مساله مدیریت آن، تاثیر آب و هوا بر سیستم رفت و آمد آدم ها و کلاً برهم کنش طبیعت و انسان به صورت سخت یا ساده کردن زندگی.

 

 برای درک بهتر اگر به کشورهای اروپایی بنگریم، کشورهای شمالی اروپا دارای مردمانی سرد تر، قانون گراتر، باافکاری لیبرال تر و زنانی قوی تر درعرصه اجتماعی، نسبت به جنوب اروپا هستند. اوج این مساله در کشورهای اسکاندیناوی و آلمان دیده می شود که زنان در عرصه های حکومتی فعال، دولت ها چپ گرا، برهم کنش های انسانی خشک تر و منطقی تر و آمار جرم و جنایت، پایین است. عده ای بر این عقیده اند که با گرم شدن هوا، هویت جنسی مرد پر رنگ تر و خشونت او افزایش، و زمینه های تسلط مردان بر زنان فراهم تر می شود.

جدا از این با گرم شدن هوا، انسان ها از لحاظ اجتماعی گرم ترو به برخوردهای نزدیک تر، علاقه مند تر می شوند و زمینه رابطه های عاطفی قوی تر و در کنار آن برخوردهای خشن تر به وجود می آید. جدا از آن خشکی آب و هوا هم به گونه های دیگر می تواند بر رفتارهای ملتی اثر بگذارد. کمبود آب معمولاً نیاز به یک حاکم مقتدر، جهت مدیریت آب را بالاتر میبرده است. ولی نکته مهم این است که به نظر می آید این تاثیرات با مدرن شدن بشر در حال کمرنگ شدن است.

 

  

 

 تاثیر آب و هوا در افزایش عقب افتادگی فرهنگ جنسی

 

   مسلما آب و هوای به نسبت گرم و خشک ایران خصایص فرهنگی مرتبط با خود را به همراه داشته است که قسمتی مطلوب و قسمتی نامطلوب از لحاظ کارایی اجتماعی می باشد. ولی شاید برجسته ترین تاثیر آب و هوا را در فرهنگ ایران، آن هم نه به عنوان عامل اصلی، کمک به عقب افتادگی فرهنگ جنسی در ایران دانست. فرهنگی که به زن نه به عنوان یک فرد مشابه مرد، بلکه بیشتر به عنوان تامین کننده نیازهای مرد نگاه می کند. جدا از آن آب و هوا می تواند درشکل گیری روحیه طغیان گر و قانون گریز ما ایرانی ها هم موثر باشد، با اینکه باز عامل اصلی ایجاد این رفتار نیست. برای مثال، در شمال کشور ایران که هوا معتدل و مرطوب است شاهد قدرت یافتن زن در اجتماع هستیم. قدرتی که شامل افزایش مدیریت زن در خانه  و حضور گسترده و ملموس او در جامعه ( به طور مثال حضور فعال در کشتزارها با لباس های شاد)، می شود. 

 

 جدا از این ابزارهای کنترلی مرد همچون غیرت، که معمولا یک مالکیت شدید یک طرفه مرد بر زن است، در شمال کشور ضعیف تر از جاهای دیگر ایران است و جالب این جاست که این رفتار مترقی از طرف اکثر باقی جامعه ایران از طریق تولید فکاهی به سخره گرفته می شود.  و یا در جهتی مخالف در سیستان و بلوچستان و جنوب کشورکه آب و هوایی به شدت گرم دارند، چند همسری رایج تر، پوشش زنان سخت گیرانه تر و خشونت علیه زن به اسم غیرت بالاتر است. 

رفتارهای خشونت آمیز نسبت به زن مسلماً به کاهش آزادی زن منجر می شود و واضح است که عدم حضور فعال در جامعه و کاهش تنوع روابط انسانی منجربه عدم تبلور بلوغ کامل احساسی و اجتماعی زن می شود. همان طور که در قسمت قبلی هم بیان شد عدم ارتقا فرهنگی زن به عنوان پرورش دهنده نسل بعد در نقش مادر فقر فرهنگی نسل بعد را در پی دارد که اگر دقت کنیم عامل اصلی انتقال بسیاری از خرافات و عقاید غلط ، خود مادران هستند و نکته تلخ این است که خود بسیاری از عقاید غلط غیر علمی در مورد جنس مؤنث رو به نسل بعد منتقل می کنند و در نتیجه این حلقه معیوب ادامه پیدا می کند.

نویسنده:حنیف بیات